یار با وفای شما در روسیه

لنین

زندگی‌نامه ولادیمیر لنین+ فعالیت‌های سیاسی و مرگ سخت

ولادیمیر ایلیچ اولیانوف، معروف به ولادیمیر لنین، انقلابی، سیاستمدار و نظریه‌پرداز سیاسی اهل روسیه بود که به‌عنوان نخستین رئیس جمهوری فدراتیو سوسیالیستی روسیه شوروی از ۱۹۱۷ تا ۱۹۲۴ و نخستین رهبر دفاکتو اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی از ۱۹۲۲ تا ۱۹۲۴ خدمت کرد. در دوره حاکمیت وی، روسیه شوروی و بعداً اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی به نظامی تک‌حزبی تبدیل شدند که در راس آن، حزب کمونیست قرار داشت و آن را اداره می‌کرد. با اینکه که او از نظر ایدئولوژیک مارکسیست بود، تحولاتش در این ایدئولوژی، لنینیسم نامیده می‌شود.

به‌دنبال اعدام برادرش الکساندر اولیانوف در ۱۸۸۷، سیاست سوسیالیست انقلابی را پذیرفت. او که به دلیل شرکت در تظاهرات علیه دولت امپراتوری روسیه از دانشگاه امپراتوری کازان اخراج شد، سال‌های بعد را به تحصیل در رشتهٔ حقوق اختصاص داد. او در سال ۱۸۹۳ به سن پترزبورگ رفت و یکی از فعالان ارشد مارکسیست شد. او در سال ۱۸۹۷ به دلیل اغتشاش‌گری دستگیر و به مدت سه سال به شوشنسکویه در سیبری تبعید شد که در آنجا با نادژدا کروپسکایا ازدواج کرد. لنین پس از تبعید، به اروپای غربی رفت و در آنجا یکی از نظریه‌پردازان برجسته در حزب سوسیال دموکرات کارگری روسیه (RSDLP) شد. در سال ۱۹۰۳، او نقشی کلیدی در انشعاب ایدئولوژیک این حزب ایفا کرد و جناح بلشویک را علیه منشویک‌های ژولیوس مارتوف رهبری کرد. به‌دنبال انقلاب ۱۹۰۵ شکست‌خوردهٔ روسیه، او برای تبدیل جنگ جهانی اول به یک انقلاب پرولتری در سراسر اروپا، به فعالیت پرداخت که به‌عنوان مارکسیست معتقد بود که باعث سرنگونی سرمایه‌داری و جایگزینی آن با سوسیالیسم می‌شود. پس از اینکه انقلاب فوریه روسیه، تزار را سرنگون کرد و باعث تشکیل دولت موقت شد، او به روسیه بازگشت تا در انقلاب اکتبر که در آن بلشویک‌ها رژیم جدید را سرنگون کردند، نقش رهبری را ایفا کند. هستهٔ مرکزی حکومتی که لنین به وجود آورد، به اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی تبدیل شد که به رغم همه مشکلات و موانع دوام آورد. لنین و سردمداران کمونیست کشور، روسیه را از جنگ جهانی اول بیرون کشیدند و در جنگ داخلی روسیه پیروز شدند.

روسیار، باسال ها تجربه در زمینه بازرگانی، تحصیل و تجارت باروسیه ارائه دهنده کامل ترین خدمات، و پشتیبانی کامل فنی و حقوقی در 14 شهر از روسیه می باشد. 

زندگی نامه ولادیمیر لنین

ولادیمیر ایلیچ اولیانوف در ۲۲ آوریل ۱۸۷۰ در شهر کوچک سیمبرسک (اولیانوفسک امروزی) متولد شد؛او را در کودکی وولودیا (مخفف ولادیمیر) صدا می‌کردند. ولادیمیر سومین فرزند از هشت فرزند خانواده اولیانوف بود و یک خواهر و یک برادر بزرگ‌تر از خود داشت؛ آنا (متولد ۱۸۷۱) و الکساندر (متولد ۱۸۶۶). پس از آن‌ها سه فرزند دیگر به نام‌های اولگا (متولد ۱۸۷۱)، دیمیتری (متولد ۱۸۷۴) و ماریا (متولد ۱۸۷۸) زاده شدند. دو فرزند بعدی خانواده در نوزادی درگذشتند. ایلیا یکی از اعضای با ایمان کلیسای ارتدکس روسی بود و فرزندان خود را در همان کلیسا تعمید داد. ماریا که عنوان یک مسیحی لوتری تربیت شده بود به دین خود اهمیت زیادی نمی‌داد و این دیدگاه بر فرزندانش تأثیرگذار بود.

پدر و مادر هر دو سلطنت‌طلب و محافظه‌کارانی لیبرال و نیز متعهد به فرمان آزادسازی سرف‌ها که در سال ۱۸۶۱ توسط تزار الکساندر دوم صادر شد، بودند؛ آن‌ها از کسانی که دیدگاه‌های رادیکال سیاسی داشتند اجتناب کردند و شواهدی وجود ندارد که نشان دهد به دلیل تفکرات براندازانه پلیس آن‌ها را تحت نظر گرفته‌است. خانواده اولیانوف تابستان‌ها را در ملک روستایی خود در کوکوشکینو سپری می‌کرد. در میان خواهران و برادرانش، لنین بیش از همه با خواهرش اولگا صمیمی بود. ولادیمیر ذاتی رقابت‌طلب داشت و می‌توانست دردسر ایجاد کند اما معمولاً رفتار نادرست خود را می‌پذیرفت. او یک ورزشکار سخت‌کوش بود و بیشتر اوقات فراغت خود را در خارج از خانه یا به شطرنج بازی‌کردن سپری می‌کرد. ولادیمیر یکی از شاگردان ممتاز مدرسه خود منظم و محافظه‌کاربود.

در ژانویه ۱۸۸۶ که لنین ۱۵ ساله بود، پدرش در اثر خونریزی مغزی درگذشت. این بر رفتارش اثرگذار بود و باعث شد دمدمی‌مزاج و ستیزه‌جو شود. نیز باور خود به وجود خدا را از دست داد. در این زمان برادر بزرگ لنین الکساندر که ولادیمیر «ساشا» خطابش می‌کرد مشغول تحصیل در دانشگاه سن پترزبورگ بود. او که وارد محافل سیاسی مخالف حکومت مطلقه تزار الکساندر سوم شده بود، آثار ممنوعه نویسندگان چپ‌گرا را مطالعه و اعتراضات علیه سلطنت را سازمان‌دهی می‌کرد. الکساندر اولیانوف به گروهی انقلابی که قصد ترور تزار را داشت ملحق و وظیفه ساخت بمب به او محول شد. اما قبل از وقوع حمله توطئه‌گران دستگیر و محاکمه شدند و در ماه مه، الکساندر اولیانوف با طناب دار اعدام شد. با وجود آسیب روحی ناشی از مرگ پدر و برادرش، لنین با جدیت به تحصیل ادامه داد. او بالاترین نمره کلاس خود را دریافت کرد و با مدال طلا از مدرسه فارغ‌التحصیل شد.

وی در دانشگاه سلطنتی قازان فیزیک و ریاضی خواند و بعدها در مؤسسه اشرافی پنزا تدریس کرد. ایلیا اواسط سال ۱۸۶۳ با ماریا الکساندروونا بلانک ازدواج کرد. ماریا دختری تحصیل‌کرده از خانواده‌ای متشکل از یک مادر متمول آلمانی–سوئدی لوتری و پدری پزشک ویهودیِ گرویده به مسیحیت، بود. طبق گفته پتروفسکی-اشترن، مورخ، احتمالاً لنین از اصل و نسب نیمه‌یهودی مادر خود بی‌اطلاع بوده‌است و خواهرش آنا بعد از مرگ او، بدین موضوع پی برده‌است. نیز طبق گفته ماریتا شاگینیان، مورخ اهل شوروی، پدربزرگ مادری لنین الکساندر بلانک اوکراینی‌تبار بوده‌است. برخی دیگر از مورخان شوروی همچنین مدعی بودند بلانک فرزند یک خانواده ثروتمند آلمانی بوده‌است. مدت کوتاهی بعد از عروسی، ایلیا در نیژنی نووگورود شغلی پیدا کرد و پس از شش سال به مدیریت مدارس ابتدایی در منطقه سیمبیرسک منصوب شد. پنج سال بعد از آن، به مدیریت مدارس دولتی استان ترفیع پیدا کرد و به عنوان بخشی از برنامه‌های دولت برای نوسازی، بر تأسیس بیش از ۴۵۰ مدرسه نظارت داشت. تعهد وی به امر آموزش موجب شد نشان سن ولادیمیر به او اعطا شود که از مزایای آن جایگاه نجیب‌زادگی ارثی بود.

فعالیت‌های سیاسی ولادیمیر لنین

در اواخر سال ۱۸۹۳، لنین به سن پترزبورگ نقل مکان کرد. در آنجا، او به عنوان دستیار یک وکیل آغاز به کار کرد و همچنین در یک محفل انقلابی مارکسیست که به تقلید از حزب سوسیال دموکرات آلمان خود را «سوسیال دموکرات‌ها» می‌نامیدند، به جایگاه والایی رسید. او که به‌طور علنی برای مارکسیسم در جنبش سوسیالیست روسیه تبلیغ و از تأسیس محافل انقلابی در مراکز صنعتی روسیه حمایت می‌کرد.[۳۹] تا اواخر سال ۱۸۹۴، او رهبر یک حلقه کارگری مارکسیست بود و چون می‌دانست جاسوسان پلیس سعی در نفوذ در جنبش دارند، دررفت‌وآمد خود محتاط بود. او رساله‌ای سیاسی به نام «دوستان مردم» چیستند و چگونه با سوسیال دموکرات‌ها مبارزه می‌کنند در انتقاد از سوسیالیسم دهقانی نارودنیکی نوشت. این رساله عمدتاً بر تجربیات شخصی‌اش در سامارا استوار بود و در سال ۱۸۹۴ حدود ۲۰۰ نسخه از آن به‌طور غیرقانونی چاپ شد.

لنین امیدوار بود بتواند بین سوسیال دموکرات‌ها و گروه رهایی کارگر، گروهی متشکل از مهاجران مارکسیست روس مستقر در سوئیس، تقویت کند. او برای دیدار با اعضای گروه، پلخانف و پاول اکسلرود، راهی سوئیس شد. او همچنین برای ملاقات با داماد مارکس، پل لافارگ، و تحقیق در مورد کمون پاریس که آن را نمونه‌ای اولیه از یک دولت پرولتری می‌دانست، به پاریس رفت. لنین که هزینه‌های سفرش توسط مادرش تأمین می‌شد، قبل از سفر به برلین در یک اسپای سوئیسی مقیم شد. در برلین شش هفته در کتابخانه دولتی مشغول مطالعه بود و نیز با ویلهلم لیبکنشت، فعال مارکسیست، دیدار کرد. او با انبوهی از آثار ادبی انقلابی ممنوعه به روسیه بازگشت و در سفر به شهرهای مختلف کشور، آن‌ها را میان کارگرانی که اعتصاب کرده بودند، توزیع کرد. او که در تهیه نشریه آرمان کارگران نقش داشت، یکی از ۴۰ کنش‌گری بود که در سن پترزبورگ بازداشت و به اغتشاش متهم شدند.

لنین همه اتهامات علیه خود را رد کرد اما تا زمان صدور حکم، یک سال در زندان ماند. او این زمان را صرف نظریه‌پردازی و نوشتن کرد. وی در این نوشته‌ها متذکر شد که ظهور سرمایه‌داری صنعتی در روسیه باعث شده تعداد زیادی از دهقانان راهی شهرها شوند و آنچه طبقه پرولتاریا را تشکیل دهند. لنین از دیدگاه مارکسیستی خود، نتیجه گرفت که پرولتاریای روسیه به زودی به آگاهی طبقاتی خواهند رسید و سپس تزاریسم، اشرافیت و بورژوازی را به‌طور خشونت‌آمیزی ساقط خواهند کرد و دولت پرولتری تأسیس خواهند کرد که جامعه را به سوی سوسیالیسم سوق خواهد داد.

در فوریه ۱۸۹۷، وی بدون محاکمه به سه سال تبعید در شرق سیبری محکوم شد. به او اجازه داده شد چند روز در سن پترزبورگ بماند تا به مسائل مورد نظر خود رسیدگی کند که لنین از این زمان برای ملاقات با سوسیال دموکرات‌ها (که نام خود را به اتحادیه مبارزه برای رهایی طبقه کارگر تغییر داده بودند) استفاده کرد. سفر او به سیبری شرقی ۱۱ هفته طول کشید که در طول آن مادر و خواهرانش او را همراهی کردند. لنین که فقط یک تهدید کوچک برای دولت قلمداد می‌شد، به کلبه‌ای دهقانی در شوشنسکویه در منطقه مینوسینسکی تبعید شد و آنجا تحت نظارت پلیس بود. با این وجود او قادر به مکاتبه با انقلابیون دیگر بود و بسیاری از آن‌ها به ملاقاتش رفتند و همچنین اجازه داشت برای شنا به رودخانه ینی‌سئی برود و اردک و پاشلک شکار کند.

لنین و همسرش در شوشنسکویه آثار سوسیالیستی انگلیسی را به روسی ترجمه کردند. در این زمان در مارکسیسم آلمانی شکافی پدید آمد؛ مارکسیست‌های تجدیدنظرطلب به رهبری ادوآرد برنشتاین دستیابی به سوسیالیسم به شیوه‌ای صلح‌آمیز و از طریق انتخابات را راه مناسب‌تری یافتند و لنین که تحولات آلمان را دنبال می‌کرد، کماکان به شیوه قدیمی مبنی بر انقلاب خشونت‌آمیز وفادار ماند و رساله‌ای به نام اعتراضی از سوی سوسیال دموکرات‌های روس در نقد استدلال‌های تجدیدنظرطلبانه نوشت. او همچنین «توسعه سرمایه‌داری در روسیه»، طولانی‌ترین کتابش تا آن زمان، را به پایان رساند که اثری در نقد سوسیالیسم دهقانی و تحلیلی مارکسیستی از توسعه اقتصادی روسیه بود. او کتاب را با نام مستعار «ولادیمیر ایلین» منتشر کرد و با بازخوردی غالباً منفی روبرو شد.

دولت موقت برنامه داشت تا مجمع قانون اساسی را در نوامبر ۱۹۱۷ تشکیل دهد؛ با وجود مخالفت لنین، شورای کمیسرهای خلق تصمیم گرفت رای‌گیری انتخاب اعضای مجمع قانون اساسی در تاریخ مقرر برگزار شود. در انتخابات، بلشویک‌ها حدود یک چهارم آرا را به خود اختصاص دادند و از سوسیالیست‌های انقلابی شکست خوردند. لنین مدعی شد انتخابات به درستی خواسته مردم را منعکس نکرده و انتخاب‌کنندگان وقت کافی برای آشنایی با برنامه‌های بلشویک‌ها را نداشته‌اند و فهرست نامزدان پیش از جدایی سوسیالیست‌های انقلابی چپ از سوسیالیست‌های انقلابی نوشته شده‌است. به هر روی، مجمع قانون اساسی در ژانویه ۱۹۱۸ در پتروگراد تشکیل شد. شورای کمیسرهای خلق آن را «ضدانقلابی» نامید زیرا تلاش داشت قدرت را از شوراها بگیرد اما سوسیالیست‌های انقلابی و منشویک‌ها این مسئله را تکذیب کردند. بلشویک‌ها لایحه‌ای مطرح کردند که بیشتر اختیارات مجمع قانون اساسی را از آن سلب می‌کرد و زمانی که مجمع آن را نپذیرفت، آن را نشانه ضدانقلابی‌بودن مجمع نامیدند و با استفاده از زور آن را منحل کردند.

لنین درخواست‌های متعدد که برخی از جانب خود بلشویک‌ها بود برای تشکیل دولتی ائتلافی میان احزاب سوسیالیست‌ها را رد کرد. با این وجود، شورای کمیسرهای خلق پذیرفت که با سوسیالیست‌های انقلابی چپ ائتلاف کند و پنج پست در کابینه را به آن‌ها اختصاص داد. این ائتلاف فقط برای چهار ماه تا مارس ۱۹۱۸ دوام آورد زیرا سوسیالیست‌های انقلابی چپ به دلیل اختلاف نظر با بلشویک‌ها برای پایان دادن به جنگ جهانی از آن خارج شدند.بلشویک‌ها در هفتمین کنگره حزبی، نام حزب خود را به حزب کمونیست روسیه تغییر دادند؛ لنین تمایل داشت میان حزب خود (که پیشتر حزب سوسیال دموکرات کارگری روسیه نام داشت) با حزب سوسیال دموکرات آلمان که در عقایدشان اصلاحاتی اعمال کرده بودند، فاصله ایجاد کند و همچنین نام جدید بر هدف نهایی — ایجاد جامعه کمونیستی — تأکید داشت.

به‌طور رسمی قدرت کشور در دست شورای کمیسرهای خلق و کمیته اجرایی که توسط کنگره کشوری شوراها انتخاب می‌شدند، قرار داشت اما در عمل، حزب کمونیست حاکم اصلی روسیه بود و اعضای حزب نیز از این مسئله آگاه بودند. تا سال ۱۹۱۸، کنگره شوراها و کمیته اجرایی به حاشیه رفتند و شورای کمیسرهای خلق بی‌توجه به آنان کارهای خود را پیش می‌برد؛ نتیجتاً، شوراها دیگر نقشی در اداره روسیه نداشتند. در سال‌های ۱۹۱۸ و ۱۹۱۹، دولت منشویک‌ها و سوسیالیست‌های انقلابی را از شوراها بیرون کردند. و روسیه به کشوری تک‌حزبی تبدیل شد.

دو نهاد پلیتبورو و اورگبورو در درون حزب تشکیل شدند تا در کنار کمیته مرکزی وظیفه تصمیم‌گیری حزب را برعهده داشته باشند؛ شورای کمیسرهای خلق و شورای کار و دفاع نیز باید از تصمیمات این سه نهاد پیروی می‌کرد. لنین مهم‌ترین شخص در ساختار دولت بود؛ او در کنار ریاست بر شورای کمیسرهای خلق، در شورای کار و دفاع، کمیته مرکزی و پلیتبورو نیز عضویت داشت. تنها یاکوف اسوردلوف، دست‌راست لنین، از نظر قدرت و تأثیرگذاری با او قابل مقایسه بود اما اسوردلوف در مارس ۱۹۱۹ به دلیل آنفلوانزای اسپانیایی درگذشت.در نوامبر ۱۹۱۷، لنین و همسرش آپارتمانی دو طبقه در مؤسسه سمولنی ساکن شدند و در ماه آتی برای تعطیلاتی کوتاه به فنلاند رفتند. در ژانویه ۱۹۱۸، لنین در پتروگراد هدف سوءقصد قرار گرفت اما فلیتس پلاتن که در کنارش بود، خود را سپر بلای او کرد و با گلوله زخمی شد.

مرگ ولادیمیر لنین

ناخوشی شدید ولادیمیر لنین از سال ۱۹۲۱ آغاز شد. در سه سال آخر زندگی، حال وی به صورت فزاینده‌ای بدتر می‌شد. او در نامه‌ای که به ماکسیم گورکی نوشته بود که به شدت احساس خستگی می‌کند، نمی‌تواند بخوابد، سردردهای وحشتناکی دارد و نمی‌تواند هیچ کاری کند.

لنین دو سال پیش از مرگ، سه سکته ناتوان‌کننده مغزی را تجربه کرد. در آن زمان با پزشکان برجسته اروپایی مشورت کردند و آن‌ها تشخیص‌های گوناگونی چون خستگی شدید عصبی، مسمومیت مزمن ناشی از سرب گلوله‌ها باقی‌مانده در بدن به خاطر تلاش برای ترور او، سختاک سرخرگها یا آرتریوسکلروز و گونه‌ای از اختلال عروقی و پرده‌های مغز ناشی از سیفلیس به نام اندارتریت لوتیکا را مطرح کردند. تشخیص آخر به خاطر همخوانی نداشتن با کالبد شکافی لنین و همچنین منفی بودن آزمایش سیفلیس در او، نامحتمل بود. با این همه به لنین محلول‌هایی حاوی آرسنیک که درمان رایج سیفلیس در آن زمان بود، تزریق می‌شد.

در ساعات پایانی زندگی، ولادمیر لنین دچار تشنج شدیدی شد. نمونه‌برداری از جسد لنین نشان داد که سرخرگ‌های منتهی به مغز او تقریباً به صورت کامل مسدود بودند. گفته می‌شود وقتی انبرک جراحی به شریان‌های او برخورد می‌کرد صدایی مانند سنگ شنیده می‌شد که نشانه رسوب شدید کلسیم در دیواره سرخرگ‌ها بود.

لنین در ۲۱ ژانویه ۱۹۲۴ در گورکی نیژنی نووگورود (گورکی) درگذشت. علت رسمی مرگ او ابتلا به یک بیماری بی‌درمان از عروق خونی گزارش شده‌است. جسد لنین را پس از مرگ مومیائی کردند و در آرامگاه لنین در زیر گنبد «قبر سرخ» در بیرون کاخ کرملین گذاشتند. نقش صورت ولادمیر اولیانوف به ضمیمه نقش صورت مارکس و انگلس بر روی پرچم‌های بسیار به عنوان «یک سه‌گانه غیرقابل اعتراض نوین رستگاری» درآمده بود.

جهت کسب اطلاعات بیشتر و یا اخذ ویزا و اقامت روسیه با ما تماس بگیرید 28428987-021

روسیار، متخصصِ روسیه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *